روزای خوب....
روزای خوب....
عاشقونه هایی برای توکه تا ابد دوست دارم
نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:سکوت کبود,دکتر شریعتی,اشعار دکتر شریعتی, توسط SamA |

هر لحظه حرفی از اعماق مجهول درون ما می جوشد

و همچون زبانه های آتش آتشفشانی

از سینه جَستن می کند و از حلقوم بالا می آید

تا از دهانه آـشفشان

از دهان ما سر بر دارد و بیرون ریزد

و سر به آسمان روح ،

چشم به راه آن منِ دیگرمان بردارد و نمی شود.

نمی توان ، که زنجیره ها فرا می رسند

و لب ها را فرو می بندند

و طناب ها برگردن می پیچند

و حلقوم را تا لحظه ی احتضار می فشرند و می فشرند .

تا نفس زندانی می شود و خفقان می رسد .

و چهره کبود می گردد و سکوت .از استاد شریعتی

و چه سکوتِ کبودِ سنگینِ بی رحمی ! 

از دکتر شریعتی 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.